انشا فداکاری چیست



انشا فداکاری چیست ؟




فداکاری این است که انسان در موقع لزوم آنچه را خود نیاز دارد به دیگران ببخشد . فداکاری بخشیدن جان و مال است در راه هدف .

 


انسان های فداکار در مواقع ضروری و لزوم می بخشند ؛ گاهی مال خود را ، گاهی روح خود را ، گاهی وقت خود را و گاهی جسم خود را که عالی ترین فداکاری هاست و اهل فن به آن ایثار می گویند .
انسان های فداکار روح بزرگی دارند ، شکیبا و صبورند ، در مقابل خشم و غضب دیگران آرام هستند و آرامش دارند . به راحتی خشمگین نمی شوند . مشکلات و نیازهای مردم را می بینند و برای برطرف کردن آن تلاش می کنند . تلاششان فداکاری است ، یعنی آن چیزهایی را که خود نیاز دارند به دیگران می بخشند .




 

در ادامه یکی از داستان هایی که در مورد فداکاری یاران پیامبر اسلام است بیان می شود :

فردی ، در زمان قحطی نزد پیامبر آمد . پیامبر شخصی را به حجره ها فرستاد که بپرسد آیا شما غذایی برای خوردن دارید ؟ هیچ کس جز آب چیز دیگری برای خوردن نداشت .

 

 

پیامبر گفت : چه کسی حاضر است امشب این مرد را مهمان خود کند .
مردی از انصار گفت : یا رسول الله من او را میزبانی می کنم .

مرد ، مهمان را به خانه برد و به همسرش گفت : این مهمان پیامبر خداست ، به او احترام بگذار و غذاها را از او مخفی نکن .

زن گفت : ما به غیر از غذای کودکان ، چیزی نداریم .

مرد گفت : برو و کودکان را به بهانه ای بخوابان تا چیزی نخورند . سپس چراغ را روشن کن و طعام را برای مهمان بیاور . وقتی مهمان به خوردن مشغول شود من چراغ را خاموش می کنم و با همدیگر دهانمان را می جنبانیم تا فکر کند ما هم غذا می خوریم ؛ تا وقتی که سیر شود .

زن چنان کرد که شوهر گفته بود و مهمان گمان کرد که زن و شوهر هم با وی غذا می خورند . مهمان سیر خوابید و آنها گرسنه به خواب رفتند .

صبح وقتی که نزد پیامبر رفتند ، پیامبر به آن ها نگاه کرد و گفت : حق تعالی دیشب از کار شما تعجب کرد و این آیه نازل شد که :
وَیُؤثِروُنَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصهً ۱

۱٫وآنان را ، هر جند خود نیازمند باشند ، برخود برمی گزینند (سوره ی حشر آیه ۹)

 


داستان دیگر در مورد فداکاری و ایثار :

یک شب چندین تن از درویشان و جوانمردان نزد بوالحسن انطاکی جمع شدند . او کلا دو یا سه قرص نان داشت که برای پنج مرد خیلی کم بود . همه ی نان ها را پاره کردند و چراغ را خاموش کردند و بر سر سفره نشستند تا نان بخورند . هر نفر از مهمان ها دهان خود را می جنباند تا دیگران خیال کنند که او نان می خورد . وقتی سفره را جمع کردند نان دست نخورده بود و همه برای ایثار به دیگران غذا نخورده بودند .