انشا عاقبت فرار از مدرسه

انشا عاقبت فرار از مدرسه



کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم  درس ۶ صفحه ۸۱ با موضوع عاقبت فرار از مدرسه

انشا با موضوع عاقبت فرار از مدرسه

 


در دوران مدرسه ام به یاد دارم زمانی که در کلاس نهم درس می خواندیم یک روز آن سه درس سخت را در یک روز و در سه زنگ داشتیم که آن درس ها شامل علوم ، زبان انگلیسی و سخت ترین آن ها ریاضی می شدند .




 

در آن روز پس از گذشت زنگ اول که درس علوم داشتیم نوبت به زنگ ریاضی رسید و قرار بود که از ما امتحان گرفته شود و نیز زنگ بعد از آن هم املای زبان انگلیسی داشتیم که استرس ما را چندین برابر می کرد.

در زنگ تفریح اول آن روز دو نفر از بچه های کلاس ما قصد فرار از مدرسه را داشتند و کیف های خود را به درون حیاط آورده بودند و کیف هایشان را به آن طرف دیوار پرتاب کردند و از جایی که مدیر و معلم ها نتوانند ان ها را مشاهده کنند از دیوار بالا رفتند و به کوچه پشت دیوار مدرسه رفتند و من فکر می کردم که آن دو نفری که به آن سوی دیوار رفتند حتما باید هیجان بالایی داشته باشند و به آن دو حس فرار از زندان داده شده باشد .

ولی آن دو نفری که فردا به مدرسه آمدند برای ما بچه ها تعریف می کردند که به خانه رفتند و سپس همراه با موتور به خوشگذرانی پرداختند و ناظم را در پارکی که کنار مدرسه مشغول یافتن آن دو بوده است را مشاهده کردند و آنروز را تا شب به خوشگذرانی مشغول بوده اند ولی غافل از این که روز بعدی که به مدرسه آمدند آنها را به کلاس درس راه ندادند و والدین آن دو نفر را خواستند تا والدینشان خبر دار شوند و نیز نمره ی انظباط آن ها را بسیار کم کردند و  آن دو روز بسیار  تلخی را پشت سر گذاشتند.