انشا درمورد هرکه بامش بیش برفش بیشتر پایه هفتم

انشا درمورد هرکه بامش بیش برفش بیشتر پایه هفتم

انشا در مورد گسترش ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر


در گذشته مرد فقیری زندگی می کرده است که با کارگری در کاخانه ای امرار معاش می کرده است . مرد فقیر همیشه حسرت ثروت صاحب کارخانه را می خورده است . 


صاحب کارخانه بیماری سختی می گیرد و زمان مرگش فرا می رسد . از آنجا که صاحب کارخانه هیچ وارثی نداشته است و مرد فقیر درستکارترین شخص در کارخانه بود . صاحب کارخانه تصمیم می گیرد تا کارخانه را به او بسپارد و راهی دیار باقی شود . 


مرد فقیر با وجود اینکه از مرگ صاحب کارخانه ناراحت شده بود اما بسیار از تصمیم صاحب کارخانه خوشنود بود و از مدیریت کارخانه استقبال کرد . 


مدتی گذشت و مرد فقیر با مشکلات فراوان مدیریت کارخانه روبرو شد به طوری که گاهی از زندگی جدیدش خسته می شد و آرزو می کرد به زندگی ساده سابقش برگردد.


روزی یکی از دوستان صمیمی مرد فقیر برای عرض تبریک نزد او آمد و به او تبریک گفت . اما مرد فقیر که از وضعیت پرتنش فعلی اش بسیار خسته بود به او گفت : " ای رفیق بیچاره من ، خوشبختی برای شماست آن زمانی که کارگر کارخانه بودم فقط به فکر اندکی درآمد برای خانواده خودم بودم ولی اکنون باید به فکر صدها کارگر باشم که هر کدامشان از من انتظارهای مختلفی دارند "


دوستش در پاسخ گفت : " هر که بامش بیش برفش بیشتر "


 


نظر شما درباره ی این انشا چی هست ؟ نظر بزارید ممنونم


این انشا اختصاصی بوده و کپی برداری از آن برای سایت های دیگر ممنوع است .