کتاب مهارت های نوشتاری  پایه هشتم با موضوع حمل یک قالب یخ بدون دستکش


موضوع انشاء حمل یک قالب یخ بدون دستکش


چند روز پیش عروسی دختر خالم بود که وسط پزیرایی از مهمان ها یخ برای نوشیدنی ها تمام شد دایی محمد از من خواست هر چه زودتر به بازار بروم تا یخ تهیه کنم .برای اولین بار مسئولیت مهمی را بر عهده من گذاشته بودند و تمام تلاش خود را کردم تا به بهترین صورت و با کمال دقت آن را انجام دهم تا ابروی دختر خاله ام نرود و دایی محمد نیز از اینکه به من مسئولیتی داده است پشیمان نشود





 و با درست انجام دادن آن خوشحال شود هر چه زودتر به سمت بازار رفتم تا یخ را تهیه کنم  اما به دلیل عجله زیاد دستکش برای حمل قالب یخ  را فراموش کردمو مجبور شدم که بدون دستکش یخ ها را حمل کنم تا هر چه سریعتربه پیش دایی بروم اما به دلیل سرمای زیاد و یخ بودن قالب تمام دستم کبود و بی حس شده بود اما موفق شدم که یخ ها رو زود به مقصد برسانم

و سر بلند از انجام وظیفه ی خود شادمان باشم ..با این که تا چند ساعت دستم  احساس گز گز و بی حسی می کردم و این برایم تجربه ای شد که دیگر هیچوقت قالب یخ را بدون دستکش حمل نکنم.


 دوستان نظر شما در مورد این انشا چی بود ؟  نظرتونو بگید ممنونم


این انشا اختصاصی بوده و کپی کردن بدون ذکر نام منبع حرام است