پایه دهم
درس دوم
نوشته عینی و ذهنی در مورد ستاره
نوع انشا:ذهنی
موضوع:ستاره
متن
روی ایوان ایستاده بودم و ب
اسمان پر ستاره نگاه میکردم،صدای مرموزی مرا به خود جلب کرد ،نردبامی که
گوشه ی حیاط بود تکان میخوردنزدیک تر شدم ولی چیزی نبود،ناگهان به سرم زد
تا از پله های آن نردبام بالا روم .
پله ها را یکی یکی میگذراندم و گویی نردبام بلند تر میشد .همانگونه ک بی وقفه پله ها را سپری میکردم میتوانستم حضور گرمای ستارگان را در کنار خود حس کنم
روی یکی از پله ها متوقف شدم و دستم را دراز کردم تا ستاره ای را ب دست بگیرم .
چند ستاره ای کندم و در
جیب بلوزم گذاشتم ،با احتیاط پله ها را باز گشتم،ناگهان پایم به یمی از پله
ها گیر کرد و با صدایی محیب ب زمین خوردم.
در همین حین ک از ترس جیغ میکشیدم مادرم مرا از خواب بیدار کرد
از حول و ترسی ک در جان داشتم دست خود را ب سمت جیبم اما ستاره ای در کار نبود
نفسم را ب بیرون دادم و خدارو شکر کردم ک همه ی اتفاقات خواب بود.
نظر شما در مورد این انشا چی بود ؟ نظرتونو بگید
این انشا اختصاصی بوده و کپی کردن در سایت های دیگه بدون ذکر منبع و نام سایت پیگرد قانونی دارد
اگر شما انشا بهتر دارید برای ما ارسال کنید که در همین سایت به اسم شما بزاریم