انشای ازاد-یکی از خواب های خود را شرح دهید.
مقدمه:شب
ها ما می خوابیم و گاهی در خواب خود رویا و کابوس می بینیم.که این خواب می
تواند صادقه باشد یا اینکه تنها نشآت گرفته از اتفاقات و دغدغه ی فکری
روزانه ی ما باشد.
دریکی از شب های بلند پاییزی که باران با
شدت به پنجره ی اتاق کوبیده می شد و مرا ترسانده بود بعداز تلاش بسیار به
خواب فرو رفتم . در خواب دیدم که در خیابانی تاریک و طولانی تنها مانده ام و
باران به شدت می بارید و مرا خیس می کرد و من ترسیده بودم و از تنهایی و
ترس زیاد گریه می کردم و هرچه اطراف را نگاه می کردم تاکسی را ببینم ،
هیچکس نبود .بعداز ان دویدم تا به انتهای خیابان برسم تاکه کسی یا ماشینی
انجا باشد اما هرچه می دویدم به هیچ جایی نمی رسیدم و انگار که خیابان
تمامی نداشت ،ناگهان صدای بلند رعد و برق امد و من باشدت و فریاد بلنداز
خواب پریدم و خدارا شکر گفتم که این تنهاکابوسی بود و من در امنیت کامل در
اتاق و تخت خود خوابیده ام و قرار نیست کسی یا چیزی مرا ازار دهد.
نتیجه گیری:همیشه ما از هر چیزی که بترسیم برای مااتفاق می افتد پس بهترین کار این است که باشرایط پیش امده خود را وقف دهیم و ترس و اضطراب را از خود دور کنیم.
نظر شما در مورد این انشا چی هست ؟ نظر بزارید
این انشا اختصاصی بوده و کپی کردن بدون ذکر منبع در سایت های دیگر پیگرد قانونی دارد.