بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد

بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرده بود

کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم درس هستم صفحه 95 با موضوع حکایت  شخصی شتر گم کرده بود


 یه نفری شتر گم کرده بود . قسم خورد که اگه شتر خودشو پیدا کنه آن را به یک درهم  (پول کم ) بفروشد . وقتی شتر خود را پیدا مرد  از قسمی که خورده بود پشیمون شد  برای این که قسمی که خورده بود نشکند گربه ی  در گردن شتر آویزان کرد  و داد زد که چه کسی این را می خرد ؟ شتری به یک درهم من می فروشم و گربه ای ب صد درم می فروشم اما هر دو را با هم می فروشم



 یک نفر آنجا بود و گفت این شتر ارزان  بود اگر این قلاده ی گران در گردن خود نداشت (  به این معنی که کاری که انجام داد کسی این شتر را نخرد  تا قسمی که خورده بود باطل نشود )


 دوستان نظر شما در مورد انشا چی بود ؟

 (( نظر یادتون نره ))