انشا فصل بهار



انشا فصل بهار





دیگر اثری از برف ها نیست و غنچه ها را می توان بر روی درختان و گل ها مشاهده نمود و صدای گنجشک ها و مرغانی به گوش می رسد که می توان سرور و شادی آنان را از فرا رسیدن فصل بهار درک نمود .





بلبل ها به شادی و نشاط مشغول اند و گل ها خود را همراه با وزش باد به حرکت در می آورند تا شادی شان را نمایان سازند . و همه جا سر شار از رنگ های زیبای بوته های گل و درختان شده است.


بوی گل ها به مشام می رسد و زنبور عسل درون آن گل ها شیرینی را بر لب دارد و بخاطر این بوی خوش که همه جا فراگیر شده است زمین همانند بهشت شده است .


پرندگان بر روی شاخه درختان آماده آواز خواندن هستند و بلبل ها مانند این که پر های خود را رنگ آمیزی کرده اند تا زیبا تر به نظر رسند و طبیعت را نیز زیبا تر بسازند .


ابر های بهاری سیاه رنگ با سرعت در حال حرکت اند و قطرات باران بهاری خود را که همانند مروارید می باشند را بر روی سبزه ها ، درختان و گل های زیبا می ریزند و آن قطرات باران و شبنم بر روی گل ها می نشینند و بوی نم باران فرا گیر می شود و با تنفس کردن آن آدم جان تازه ای می گیرد .


قطرات باران بر روی شیشه ها می نشینند و آرام آرام مه شیشه را فرا می گیرد و جویبار ها از بالای کوه سرازیر می شوند و درختان از خواب زمستانی بیدار می شوند و مثل این که طبیعت جان دوباره ای می گیرد .

 

نظر شما درباره ی این انشا چی هست ؟ نظر بزارید ممنونم