انشا از زبان کفش
من و لنگه دیگرم در یک کارگاه کفش سازی بزرگ از چرم ساخته شدیم . کفش دوز هر دوی ما را داخل یک جعبه که هم اندازه ما بود گذاشت و در آن را بست .
روز بعد از صدای انسان ها که درخواست کفش می کردند متوجه شدیم داخل یک مغازه کفش فروشی هستیم . ما چندین روز در تاریکی فقط صدای آدم ها را می شنیدیم که از مغازه کفش ها را می خریدند .
بالاخره یک روز یکی از مشتری از فروشنده مغازه سوال کرد : بهترین جنس کفش کدومه ؟
فروشنده جواب داد : بهترین جنس برای کفش ، چرمه . در کفش چرمی پا احساس
راحتی می کنه و کمتر هم عرق می کنه ، تمیز کردنشون هم آسون تره .
مشتری گفت : لطفا کفش چرمیو بهم بدین .
بعد از کمی سکوت مشتری گفت : لطفا یه سایز بزرگتر بهم بدین .
فروشنده درب جعبه ی ما را باز کرد و ما را بیرون آورد . مشتری کفش های خودش را در آورد و ما را به پا کرد و جلوی آینه ایستاد و چرخی زد . بعد یک لبخند کوچک زد و گفت این خوبه همینو می برم . بعد فورا ما را از پا بیرون کرد و کفش های قدیمی خودش را پوشید !
فروشنده ما را برداشت و دوباره داخل جعبه گذاشت و در جعبه را بست و گفت مبارک باشه !
انشاهای مرتبط :