انشا پایه هفتم هشتم نهم و دهم

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود



کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم درس پنجم صفحه 66 حکایت را به نثر ساده بنویسید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود


شخصی خانه به کرایه گرفته بود .چوب های سقف بسیار صدا می داد به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند.گفت نیک است  اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد


ادامه مطلب...
۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

باز نویسی حکایت مردی با سپری آهنی به میدان جنگ رفته بود




باز نویسی حکایت مردی با سپری آهنی به میدان جنگ رفته بود

مقایسه حکایت  با شکل باز نویسی شده ان:

در اصل حکایت  تنها شکل کلی و مطلب اصلی  داستان گفته می شود  و از جزئیات و گفتن کلمات حاشیه ای  و کلیشه ای خود داری شده است  در حالی که در باز نویسی حکایت  مطلب به صورت جامع تر همراه با جزیات و ذکر تمام نکات که برای بهتر متوجه شدن اتفاق پیش امده و تاثیر بهتر بر روی آن دارد و از نظر تعداد سطر نیز داستان باز نویسی شده بیشتر از تعداد سطر های حکایت است .

ادامه مطلب...
۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران


 

حکایت روزی در فصل بهاران

روزی از روزهای فصل بهاری همراه با جمعی از دوستان و اشنایان برای گشت و تماشای صحرا  و دست سرسبز به بیرون رفتیم  و در جایی سرسبز  و زیبا نشستیم  و سفره  انداختیم  و مشغول خوردن غذا شدیم . در آن حوالی سگی از دور دید و بوی غذا را حس کرد و خودش  را به نزدیکی  ما رسانده یکی از دوستان پاره سنگی برداشت  و به  سمت سگ جوری پرتاب کرد که انگار تکه تانی پرتاب کرده است  و سگ آن سنگ که پرتاب شده بود را بو کرد و بدون این که توقعی داشته باشد برگشت و از ان جا رفت .آنها ان سگ را صدا  زدند ولی ان سگ توجه ای نکرد. یکی از آن دوستان گفت می دانید که این سگ چه گفت ؟ گفت این بد بختان از روی ناچاری و خسیسی سنگ می خورن از سفره اینان چه توقعی و انتظاری می توان داشت ؟


 این مطلب اختصاصی بوده  و برای سایت انشا هست

هنگام کپی برداری لطفا منبع ذکر کنید

نظر شما در مورد این انشا چی بود ؟

 نظرتونو بگید ممنونم


۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

انشا آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید


 انشا آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

کتاب مهارت های نوشتاری  پایه هشتم  صفحه 42 با موضوع خوب و با دقت دیدن- آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید


 صبح زود که برای رفتن مدرسه از خواب بیدار شدم  و بعد از گذراندن کار های هر روز (دستشویی ,مسواک, شستشوی صورت و خوردن صبحانه ) مشغول پوشیدن لباس فرم شدم از خانه بیرون رفتم وقتی وارد کوچه شدم دوستان و هم سن و سال های خود را دیدم که به سمت مدرسه می رفتند . نانوایی سر کوچه را دیدم که با جنبو جوش زیاد در حال پختن نان و تحویل آن به  به مشتری  ها بود


ادامه مطلب...
۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

بازآفرینی ضرب المثل کلاغ و کبک

بازآفرینی ضرب المثل کلاغ و کبک


 


بازآفرینی ضرب المثل کلاغ و کبک


کتاب مهارت های نوشتاری  پایه هشتم صفحه 46 با موضوع بازنویسی ضرب المثل کلاغ و کبک


 روزی روزگاری در زمان قدیم  کلاغ سیاه رنگی در حال پرواز در آسمان آبی بود  کلاغ همان طور که پرواز می کرد  و از فضای اطراف خود لذت می برد  به کوهی با گل های  زیبا و خوشرنگ رسید و به سمت کوه رفت اما در پشت کوه  یک کبک زیبا و چشم گیر دید که با ناز  و اشوه و خرمان راه می رفت . کلا از دیدن آن  کبک زیبا  با ان طرز راه رفتن  زیبایش  بسیار خوشحال شد و با خود گفت  که من هم دوست داریم شبیه این کبک  زیبا راه بروم  پس در انجا ماند و همه کارایی کبک را زیر نظر گرفت  و هر روز به راه رفتن کبک نگاه می کرد تا از دور یاد بگیرد  و آ ن نیز همنطور راه برود  هر روز  که می گذشت کلاغ با تقلید از کبک  و فراموشی راه  رفتن خود روزها را می گذراند .. اما بعد از مدت ها کلاغ نه راه  رفتن کبک را توانست یاد بگیرد و نه دیگر راه رفتن قبل خودش را به یاد بیاورد  این گونه بود که گفتند کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد  راه رفتن خودش را هم فراموش کرد .


  این انشا اختصاصی  بوده و هنگام کپی کردن لطفا منبع  ذکر شود ممنونم


 دوستان نظر شما در مورد این انشا چی هست ؟

۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

بازنویسی حکایت به روزگار انوشیروان روزی وزیرش

 بازنویسی حکایت به روزگار انوشیروان


بازنویسی حکایت بروزگاری انوشیروان روزی وزیرش بزرگمهر نزد او امد

مهارت های نوشتاری پایه هفتم   صفحه 95 با موضوع بازنویسی حکایت  بروزگاری انوشیروان ,روزی وزیرش  بزرگمهر نزد او امد


 در روزگار انوشیروان روزی وزیرش بزرگمهر به نزد او رفته . انوشیروان گفت ای وزیر تو همه چی در عالم می دانی ؟

 بزرگمهر خجالت زده شد و گفت : نه ای پادشاه..


ادامه مطلب...
۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد



بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد

بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرده بود

کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم درس هستم صفحه 95 با موضوع حکایت  شخصی شتر گم کرده بود


 یه نفری شتر گم کرده بود . قسم خورد که اگه شتر خودشو پیدا کنه آن را به یک درهم  (پول کم ) بفروشد . وقتی شتر خود را پیدا مرد  از قسمی که خورده بود پشیمون شد  برای این که قسمی که خورده بود نشکند گربه ی  در گردن شتر آویزان کرد  و داد زد که چه کسی این را می خرد ؟ شتری به یک درهم من می فروشم و گربه ای ب صد درم می فروشم اما هر دو را با هم می فروشم


ادامه مطلب...
۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

انشا خاطره یک روز از کلاس

 انشا خاطره یک روز از کلاس


انشاء با موضوع  خاطره یک روز از کلاس


کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم درس 6 صفحه 81 با قالب خاطره یک روز از کلاس


به نام خداوند بخشنده مهربان

یک روز از کلاس : صبح ساعت 7:30 دقیقه وارد مدرسه شدم بعد از گذراندن صف و ورزش صبحگاهی به داخل کلاس درس رفتم  زنگ اول زبان انگلیسی  داشتیم  که معلم  وارد کلاس شد امتحان انگلیسی داشتیم و من همیشه از این درس  که برای بقیه  همیشه شیرین بود زیاد خوشم نمیومد و هیچوقت  هم  متوجه درس نمی شم  و هر چه قدر می خونم باز نمی تونستم نمرهی خوبی بگیرم اما تمام دیشب رو درس خوندم بودم تا امروز نمرهی خوبی بگیرم و خوشبختانه امتحان رو خوب دادم و برای اولینبار نمره 20 از این درس که برایم همیشه سخت و دشوار بود گرفتم . زنگ بعد تاریخ داشتیم  که معلم از دوستم علی سوال شفاهی  پرسید و او نیز کامل جواب داد  و زنگ آخر ورزش داشتیم که من عاشق زنگ ورزشم و بازی  فوتبال هستم . اما اون روز به دلیل گرفتن نمره خوب توی یه درس خیلی سخت؛ حد عقل برای من یکی از خاطرات خوبم حساب می شد

 پایان





۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

انشا مقایسه برخواستن از خواب در صبح روستا با شهر


انشا مقایسه برخواستن از خواب در صبح روستا با شهر


کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم درس 6 با موضوع

مقایسه برخاستن از خواب در صبح روستا با بیدار شدن از خواب در شهر


 در یک صبح بهاری در روستای کوچکمان با صدای جیک جیک گنجشک ها  بیدار می شویم  و به کنار پنجره می رویم و پنچره را باز می کنیم و با یک نفس عمیق هوای سالم و پاک  روستا را می بلهیم و به ابر های  در اسمان ؛خورشید نورانی  به طبعیتی زیبا و سر سبز  به کوه های استوار و درخت های  بلند و زیبا نگاه می کنم و در دل به این همه زیبایی و پاکی شکر می گویم


ادامه مطلب...
۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))

انشا اگر معلم نگارش بودید

انشا اگر معلم نگارش بودید

کتاب مهارت های نوشتاری  درس هفتم صفحه 81 موضوع انشاء اگر معلم نگارش بودید


به نام خداوند بخشنده مهربان


اگر معلم نگارش بودم به دانش آموزان خود آموزش و درس زندگی می دادم .آموزش مقابله با فراز  و نشیب و سختی های زندگی … به دانش  آموزان خود یاد می دادم که چگونه سر نوشت و زندگی خود  را بنویسند و نگارش  دهند.

به آنها انشایی در مورد حفظ محیط زندگی  و طبعیت میدادم تا چگونه از طبعیت  خود محافظت کنند و آن را خراب نکنند  تا فرزندان آینده نیز بتوانند از ان استفاده کنند..

 به آنهاانشایی در مورد همدلی می دادم تا یاد بگیرندچگونه باید همدیگر را دوست داشته باشند و در مقابل سختی ها  و آسانی ها در کنار هم بمانند و هیچ وقت همدیگر را تنها نگذارند و یا اگر محتاج یا نیازمندی را دیدند به ان کمک کنند هر چند کوچک و ناچیز . به آنها انشایی در مورد محبت و دوست داشتن  میدادم تا از همان کودکی یاد بگیرند به یکدیگر محبت کنند و همیشه و همه جا همراه هم بمانند.


پایان



 دوستان نظر شما در مورد این انشا چی بود ؟

لطفا نظر خودتونو  بگید


۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
((حا و سین و یا و نون ))